دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

جوب به رود می رسه!

همیشه هر وقت یه کاری می کردم که بر خلاف هنجارهای دست و پا گیر جامعه بوده با خودم می گفتم این راه منم مثل آب می مونه،آخرش به رود می رسه مطمئن باش!


بر خلاف جریان رود راه رفتن سخته و پاهای محکم می خواد که خوب برای آدم جوونی مثل من سخته! ولی ممکن


رفتم به بابام گفتم بابا از کنکور خسته شدم.حرف دلم بود دیگه!


خسته ی درس خوندن نیستم.خسته اینم که حسم می گه آخر و عاقبت نداره و در زمینه کار و کاسبی در بهترین شرایط زندگی ام هستم!


گفتم حالا بابا نصیحت و پند و اندرزم می کنه که نه و نو و برو درس بخون


ولی بر خلاف تصورات اگر من پسری متفاوت هستم(لااقل تفاوت خواه هستم!) پدرم اگر بیشتر از من نباشد کمتر نیست و خیلی با آرامش قبول کرد و انگار او هم تحقیق کرده بوده و به نتیجه من رسیده بود


کلاً عامه مردم راهو اشتباه می رند چون اگر درست می رفتند اوضاع و احوالشون این نبود.


امسال درسمو می خونم و کنکور امتحان می دم اما هر چی قبول بشم دانشگاه نمی روم!


ببینید کی گفتمآ



اینم عکس احمد شاه مسعود است.یادمه وقتی که اسلامگراها کشتنش با این که بچه تر بودم ولی ناراحت شدم.پسر شاه باشی ولی به خاطر هدفت مبارزه کنی تا پای جان واقعاً جای تقدیر داره!


بهانه ای شد تا اولین پست با عکسم بزنم


فعلاً همینا!

بر لب جوی نشستن

شاعر می گه بر لب جوی نشستم و گذر عمر خود دیدم

واقعاً هم راست می گه چون عمر مثل همون جوی آب می گذره.عاقلی کسیه که یه درختی کنارجریان بکاره تا هر وقت نگاهش به جوب می افته بگه آخ جون درختم داره بزرگتر و بزرگتر می شه

شاید به خاطر همینه که یه عده بچه دار می شوند و سعی می کن گذر عمر و فرسوده شدن خودشون را یه جور توجیه کنند

بهرحال دنبال یه درخت مناسب برای این جوی جاری می باشم.با ما تماس بگیرید!

فردا کنکور آزمایشی دارم.مثل همیشه فقط از روی شانس می روم و به همین خاطر تردید دارم

آخرشم نتونستم با خودم کنار بیام منطقی باشم یا احساسی! هر چند که به توافق رسیدند ولی بدبختانه هر کدومشون سهم بیشتری می خواهند و این می شه یه مویز و دو قلندر!