دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

اولین اول مهر

اینو خیلی وقت پیش نوشته بودم دیدم کی بهتر از حالا.برای خالی نبود عریضه نزدیک سال نو با این به روز می کنم.

تشنه نوشتن نبودم.دیگر اون ذوقی که اوایل داشتم و دوست داشتم روزی شونصد تا پست بدهم را ندارم ولی حسی درونم می گوید بنویس،بنویس برای خودت و بنگری عزیزی که صمیمانه دفترچه خاطرات من را می خواند.


دیشب بازهم بر لب جویی به سرعت زندگی فکر می کردم.ولی ناراحت نمی شوم چون اگر زندگی قرار باشد کند بگذرد همین ارزش ذره ای خود را نیز از دست می دهد.


نوشتن ادامه خاطرات اول مهری بهانه ای شد تا باز بنویسم.


سال اول دبستان به سرعت گذشت و پدر و مادر مرحومم پا به پایم بودند و کمکم کردند تا با سواد شوم.جشن با سواد شدن و آن چراغ مطالعه ی قرمز رنگ و عینکی شدن من و کسب محبوبیت زیاد در بین بچه ها و گرفتن انواع کارتهای خوشگل تبریک را هیچ وقت فراموش نمی کنم.


تابستان به کلاس خط رفتم ولی دریغ از یک سر سوزن تغییر در خط بی نظم من.


و روزگار گذشت و شد اول مهر ۷۶ و این اولین سالی بود که تاریخ شروع مدارس مشخص و معین شد.من به کلاس دوم در کلاس شیشه ای مشرف به حیات رفتم.معلممان خانم محمدی خواه بود که کمی تپل تر از خانم عالی نژاد بود


ادامه دارد...