دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

انتقام شیرین - قسمت اول

این چند وقته حس جدیدی را تجربه کردم...حس انتقام!
آدمی هستم که خیلی چیزا را به دل می گیرم، چه خوب چه بد
تقریبا احساساتم زود منقلب می شه و این از نشانه های روحیه جوانیه
دوشنبه 24 فروردین پارسال اتفاق عجیبی برایم رخ داد که خوشبختانه چون توی دفترچه خاطراتم (که همین جا باشد و نه جای دیگه) نوشته شده  با جزئیات کامل به خاطر دارمش
هر چند که تا مدتها بعد هم سعی کردم از واقعیت فرار کنم ولی حالا که آن حس فروکش کرده پیامی را که همان نگاه اول بدور از احساساتی شدن دریافتم زیر لب زمزمه می کنم:
"شکست"
آره! دایی همیشه پیروز بازی را رسما در آن ظهر کذایی باخت و این را می شد از حرفهای سربسته مهدی هم فهمید

ادامه مطلب ...

رویای گم شده من

امروز از همون اول که دیدمش چیز عجیبی را در وجودم احساس کردم 
کلاً عاشق شدنم سیکل مشخصی داره که اولش طرف را نمی بینم و بعد آروم آروم ازش خوشم می آد و ناگهان...  
ناگهان در یه دیدار ساده حسی مثل برق وجودم را می گیرد و تازه بعد از اون دیدار عمق فاجعه را درک می کنم!
امان این یه حس جدیده... رویاییه که پس از مدتها نا امیدی که در لایه های پنهان افکارم گمشون کرده بودم حالا ناباورانه پیداشون کردم و اون قدر شیرینیه که حتی فکر کردن بهش هم شادم می کنه
آره دایی کوچولوی قصه ما دوباره عاشق شده...نمی دونم دفعه چندمه ولی حتی اگر بار هزارم هم باشه می گم این با بقیه فرق می کنه
نمی خواهم رمانتیک بازی در بیارم که بگم طرفم با بقیه فرق داره،حتی شاید از روی خودخواهی هم باشه ولی این نوع عشق متفاوته و بیشتر به روحیاتم نزدیک تره تا اون عشقهای تخیلی دست نیافتنی که هزار اما و اگر در ذهنم ایجاد می کرد

ادامه مطلب ...