دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

مرغ طوفان - قسمت دوم

چند دقیقه بعد پیش آن اکیپ همیشگی رفتم و با اشتیاق تمام تعریفم را پیش استاد امیری دوست داشتنی کردند و بعد از گپی بی شیله پیله توافق کلامی کردم که کمک حال دانشجوهای درس خوان و فعال رشته جامعه شناسی باشم
اگر من ممد عربه بودم تشتی از خون شتر می آوردم و در آن با استاد و دانشجوهاش دست می دادم
دومین کلاس بعد از ظهر با همان استادی که کلاس اول را داشتیم در حالی سپری کردم که در جواب تیکه بی مزه اش که گفت علوم اشتباهی  با قاطعیت از رشته دوست داشتنی دوستانم دفاع کردم که آگاهانی مثل مهدی فهمیدند و خندیدند البته بعد از کلاس داستان دیدارم با استاد امیری را براشون گفت تا کمی ذهنشان را از دوست جانم! منحرف کنم

ادامه مطلب ...

مرغ طوفان - قسمت اول

همانطور که قبلاً هم گفته بودم موقعی این دفترچه خاطرات صفحهاتش زود به زود سیاه می شه که رویدادی تازه پیش رو داشته باشم و کمتر چیزی به اندازه یک مسئله عاطفی می تونه منو هیجان زده کنه!   
سه روز...
مدت زمانی بود که بعد از آن هتریک تاریخی به اف جان! اولین اس ام اس را دادم
آره! اسم اون نه الهام بود و نه بنفشه که من در رویاهای خودم  یکی از این دو تصور کرده بودم

ادامه مطلب ...

انتقام شیرین - قسمت دوم

با سجاد ماکارونی دانشگاه را خوردیم و با هم به بیرون دانشگاه رفتیم و اون بی حوصله روی دسته نیمکت نشسته بود و من منتظر بودم، حمید هم رفته بود ساندویچی بخورد
ایکس و اون یکی دوستش که از دور آمده بود با فاصله از کنارمان رد شد ولی من پیشش نرفتم.
این کلاس گذاشتنم با رفتنش به دانشگاه تمام شد و با کمی تاخیر خودم را بهشون رسوندم و در حالی که سجاد ازم جدا شد من بهشون رسیدم 
دقیقاً تو محوطه 18 قدم بودم و باید با چند حرکت کوچولو توپ را تبدیل به گل می کردم

ادامه مطلب ...