بالاخره فاصله ای که بین یادداشتهایم و آپدیتهام ایجاد شده بود تمام شد و بعد از دو سال می تونید صدای من را زنده و بدون تاخیر بشنوید
جا داره که به خودم تبریک بگم
حالا یکی نیست بپرسه خیلی هم نوشته هات آش دهن سوزیه که با تاخیر نرسیدنش را لطف ویژه محسوب می کنی؟!
معمولاً وقتی یه اتفاق رمانتیک می افته علاقه ای که به ثبت کردن رویدادهایش دارم باعث می شود زیاد و بلند بنویسم.خوشبختانه خبر جدیدی نیست و برای همین مدتهاست که یک دل سیر مثنوی هفتاد منی ننوشته ام
همین چند خطی که نوشتم باعث شد از فشارهایی که ناشی از نگرانی های غیر واقعی بود رها بشم و بار دیگر به جادوی نوشتن ایمان بیاورم
به قدرت این نیروی عظیم اعتقاد دارم ولی افسوس که فقط گاهی به آن رجوع می کنم
چه خوب می شد که تمرین می کردم نوشتن برایم به صورت عادتی همه روزه در بیایید
البته تعهد دادن برایم همیشه سخت بوده.ولی خوبی اش این است که به هر چیز و هر کس تعهد دادم سعی کردم از جان و دل تلاش کنم تا به بهترین شکل ممکن آن کار انجام شود
امیدوارم این یادداشت بیانیه ای باشد که از این پس با تعهد بنویسم
خوشحالم می خوای زود زود آپ کنی
ولی در جواب حرف آخرت باید بگم من دوست ندارم که با تعهد بنویسم
من این جوری دوست دارم که وقتی احساس و کمبود نوشتن کنم بنویسم
راستی خواهری بالاخره به وبلاگ من سر زد : )))
تو که تعدت به نوشتن بیشتره...منظم تر از من می نویسی :دی
در مورد دوم هم دیدم و تعجب کردم و خوشحال شدم :دی