دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

تولدهای تابستانه

شهریور که می شه همیشه حس و حال خاصی دارم

هوا که خنک می شه بیشتر فرصت فکر کردن پیدا می کنم

تابستون هم از تب و تابش افتاده و هر روز که از شهریور می گذره همه خودشونو برای پاییز آماده می کنند

برای درس و مدرسه

برای کار و کسب

برای سرماخوردگی!

...

امسال پاییز زودتر از هر سال اومد و شهریور 90 بیشتر بوی پاییز می داد و کمتر نشانی از تابستون داشت

یه تابستون دیگه هم گذشت و آرزوی داشتن روزهای طلایی به دلم ماند

تابستون همیشه بالقوه بهترین روزگار زندگیم بوده ولی کمتر پیش آمد که در عمل هم چیزی ببینم

مثل امسال که انتظار برداشت کاشته هایم را داشتم...ولی همچنان به راهم دادم

البته خیلی بد هم نشد و همونقدر که خوب نبود بد هم نشد و از این نظر جای شکر داره!

چون بهم ثابت شده که همین روزگار که اینقدر شیرین می بینمش مثل شمشیر دو لبه می تونه بدترین ضربه ها را بهم بزنه

ولی من بازهم تابستونو دوست دارم

تولدم خودم و خواهرم و وبلاگم و خیلی از کسایی که دوستشون دارم توی این فصل عزیزه

پس زنده باد تابستونی که 3 روز دیگه بیشتر از عمرش باقی نمونده...

سکوت

سکوتم به خاطر این نیست که حرفی برای گفتن ندارم

اتفاقاً بر عکس

اینقدر حرف برای گفتن دارم که نمی دونم از کدومش بگم

نمی دونم اصلاً باید بگم یا...

همون بهتر که سکوت کنم