باران بهاری امسال تا دلتان بخواهد سیاهی های قلبم را شست و رفت و برد ناکجا آباد
بعد از اسفند و فروردین بسیار گرم، تصورم از بهار روزهای گرم و به شدت اعصاب خورد کن بود
ولی در کمال ناباوری! اردیبهشتی فراموش نشدنی با بارش بسیار و هوایی که بوی بهشت داشت راه رسید
فهمیدم که بر خلاف طبیعت سردم با هوای بسیار گرم سازگار نیستم و اعتادلی متمایل به خنکا میتواند کمکم کند تا با آرامش بیشتری به تمرکز افکارم بپردازم
راستی!
خیلی هم خوش شانس نیستم...چی میگن اینجور مواقع؟!...آهان! خر شانس
برای موفقیت به چیزی قوی تر از شانس صرف نیاز است...تلاش!!
افکار جدیدی در ذهنم زاده شده که بسیار جسورانه است اما اعتقاد دارم که زندگی بدون خطر به تکرار بی معنای روزهایش نمی ارزد
شروع یک داستان جدید را اعلام میکنم...
همیشه از جنگیدن و تسلیم نشدنت در مقابل زندگی خوشم میومده دایی جان