دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

ناگهان در دل شب


شب از نیمه گذشته و مانند تمامی شب های این چند وقته تا نزدیکای صبح بیدارم

گره مشکلاتم کور شده و با چنگ و دندان به جانشان افتادم تا باز شوند

افکارم با بن بست مغزم تصادف کردن و نه به سمت راه نجاتی و نه به سمت بی خیال و آزادی از هفت دولت می توانم حرکت کنم

بوی یأس و نا اُمیدی تمام شامه ام را پر کرده

حتی شب هم به تاریک ترین لحظه خود رسیده است

برای لحظه ای احساس میکنم در چاه ظلمت برای همیشه حبس گشته ام

زندانی ام،ولی حبس ابد حقم نیست

در دل سیاهی شب ناگهان صدایی قفل سکوت شب را میشکند...

ادامه مطلب ...

پایان کابوس

رسید مژده که ایــام غم نخواهد مـاند
***************************

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

ظاهرا حافظ بنده خدا هم مثل من از چند جهت تحت فشار بوده...بعد یکم که فشارا کمتر شده طبع شعرش شکوفا شده این غزلو گفته 
هشت سال از بهترین سالهای عمرم که مقطع پایان نوجوانی و آغاز جوانی بود و هرکسی از این دوران به بهترین شکل استفاده می کند مصادف شد با فاجعه ای به نام طاعون اح.م.دی ن.ژاد 
فرقی نمی کند که مسبب این ویرانی خودش بود یا عروسک گردانش، مهم من و من هایی بودیم که با تمامی تصمیمات بی خردانه لحظه ای که گرفته می شد ضربه ای عمیق می خوردیم و می سوختیم و می سوختیم... 
رای ندادم و نخواهمم داد چون هیچ کس بابت بلاهایی که به سرمان آوردند یک معذرت خواهی ساده هم نکرد 
اما شادی حق من است و تا منتخب شدن مهره بنفش را شنیدم مثل تیر از جا پریدم و تا پاسی از شب در خیابان ها به شادی پرداختم
هر چقدر هم منفی باف باشید بازهم نمی تونید از خوشحالی مردمتون دلشاد نشید...حالا اگه مثل من جو گیر هم باشید که درصد امید خونتون بیشتر هم میشه...البته  به صورت کاذب!
ما همچنان سبزیم و سبز می مانیم


 ( عکسی بدون شرح و تـَـگ
)
ادامه مطلب ...