دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

چـِله بهار

در دهمین روز از بهاری ترین ماه سال به سر می بریم و در چله بهار هوا دلچسبه و یکم گرمه!

بیست و هشتمین بهار زندگیمو با یه سال تحویل خوب شروع کردم

اما رفته رفته داره کامم تلخ میشه...شایدم این مزه حقیقته

متاسفانه این ششمین بهاریه که با یه انتظار مسخره برا نتایج ل.اتاری شروع میشه و در سال های گذشته ختم به پوچی شده

سال اول 92-91  خیلی مصمم بودم و  فک میکردم میشه شانس را با دانش به دست آورد

شب چهارشنبه اردیبهشتی که یادم نیست چندم بود بعد از پارک گردی با فامیل نتایج را با دادام چک کردم و ضد حال خوردیم


سال دوم 93-92 اولش درگیر درس و روابط اجتماعی بودم و بازم امید داشتم که امسال دیگه نوبت منه اما بازهم شکست خوردم


سال سوم 94-93 موقع ثبت نام در اوج افسردگی به سر می بردم و شکست عشقی نا امید از ثبت نامم کرده بود اما به پیشنهاد دادام رجیستر کردم و بعد هم آن عمل کذایی و سقوط آزاد در تمامی زمینه ها

اردیبهشت 94 زمان اعلام نتایج عقب افتاد و با gta V زدن سرمو گرم کردم و امیدوار به لطفی از طرف اوباما بودم و در نهایت بازهم ناکامی


سال چهارم 95-94 به خودم می گفتم پارسال که مصدوم بودم و حتی اگه اسمم هم در می اومد نمی تونستم برم پس برنده نشدنم حکمت داشته!  (توجیهات همیشگی ال.برزیسم ) اما امسال که خوبم؟! باید برنده بشم!

شب اعلام نتایج که مثل همیشه تا پاسی از صبح بیدار بودم بدجور تو ذوقم خورد اما با یه آهنگ خوب و یه عکس پسر بچه شیطون برا آواتار مهاجرا سرام خودمو ریکاوری کردم


سال پنجم 96-95 فهمیدم که راهو تا حدودی اشتباه رفتم و باید عکس جدید بگیرم

هنوز نمی تونستم بشینم پس عکاسی نرفتم و تو خونه یه عکس پرسنلی از خودم با موهای هاشولیم گرفتم

برای اولین بار به جز دادام برای باتفرفلای و فافا هم ثبت نام کردم. تاجی هم خودش کار خودشو انجام داد.

مشتاقانه پیگیر اخبار انتخابات آمریکا بودم و چهارشنبه 19 آبان 95 بیشتر از شنبه 23 خرداد 88 اعصابم خورد شد و رویای مهاجرت را از دست رفته می دیدم

اردیبهشت 96 موقع اعلام نتایج همه چیز بهم ریخته بود و تازه فهمیدم پارسال آرامش قبل طوفان بوده و دیگه خبری از دموکرات های مهاجر دوست نیست

ما در واقع 19 آبان 95 باخته بودیم و ازدهام بیش از پیش جماعت ایرانی باعث شده بود برنده ها کمتر بشن

پارسال خیلی تو ذوقم نخورد...عزای عمومی جشنه


سال ششم 97-96 متفاوت تر از سال ها قبل بود

بر خلاف اقبال اندک ایرانیان مشتری های مجانیم! بیشتر شدند و در مجنوع 8 نفر ثبت نام کننده داریم

افسردگی بهاری و انتظار تلخ ل.اتاری دست به دست هم دادند تا بازهم مضطربانه منتظر یه اتفاق خوب باشم

احساس امید و یاس توام باهم دارم

دیگه مسئله فقط قبول شدن نیست و داشتن پیشنهاد شغلی یا تحصیلی هم نیازه و این خودش یعنی 6 خوان بعدی

نا امیدانه امیدوارم...


پ.ن

سرنوشت ل.اتاری و ب.رجام و ح.کم یه بنده خدایی افتاده به دهه سوم اردیبهشت

خدایا تو تا حالا برام بد نفرستادی...مواقعی بدی کردم در حق خودم و تو جلوشو گرفتی

یه وقتایی فک کردم یه چیزی خیره و از  نشدنش ناراحت شدم اما گذر زمان ثابت کرد تو بهترینا رو برام رقم زدی

خدایا راضیم به رضایت و بهم صبر بده تا کمتر ناراحت باشم و بیشتر بفهمم