دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

سال خوب

مرداد ماه به سر رسید

پسر ما به خونش نرسید


دومین ماه از تابستان گذشت و عجیب ترین ماه سال در انتظارمه! smile emoticon kolobok

همیشه نیمه تابستون که می گذره  شروع میکنم به غصه خوردن که ای دل غافل بهترین روزای تابستون داره  از کفم میره و هیچ کاری نکردم...smile emoticon kolobok

نمی تونم بگم کاملا از این سندرم نجات پیدا کردم اما وقتی کلاه خودمو قاضی میکنم و بابا بزرگ البی همیشه نصیحت کن میشم می بینم که خیلی هم چیز خاصی رو از دست ندادم و غصه خوردن نداره! smile emoticon kolobok

تردید همیشه هم بد نیست و زمانی که آدم مکث میکنه و نگاهی به پشت سرش می اندازه بهتر می تونه مسیر آینده رو ببینه

اولین روز دوره جدید پارسال روز تولدم بود که با نا امیدی و غم شروع شد اما خوشبختانه مشغول پیشروی شدم و نتیجه حرکتم در اوج ناباوری امید و شادی شد! smile emoticon kolobok

هرگز تسلیم نشو!

بعد از 5 سال همه بچه ها رو دورهم جمع کردم و به جای افسوس گذشته رو خوردن از دوباره باهم بودن لذت بردیم smile emoticon kolobok

بعد با آرامش به سمت یکی از موانع به ظاهر لاینحل رفتم و با همان سرعت به مرتب کردن دندان هایم پرداختم

دوستان دیروز را بازیافتم و فری را پر رنگ تر از قبل کردم. هر چند زیاده خواهی نتیجه نداد اما با بازهم با آرامش از مهره های قدیمی اکیپی جدید ساختم.

هر از گاهی حس میکنم مدتیه آدم جدیدی توی زندگیم نیومده و این ضعفه اما حالا که عمیق فکر میکنم می بینم که نگه داشتن آدمای قدیمی مهمتر از کشف های جدیدهsmile emoticon kolobok

دوستام هم از کشف دوباره من خوشحال شده بودند و ب چی در کنار پروژه های زیادی که بهم می داد به مهمونی شلوغ پلوغ دعوتم کرد و 4 تایی کیف کردیم smile emoticon kolobok

یادش بخیر؟! نغیر! smile emoticon kolobok 9 سال پیش  همچون شبی چقدر استرس ریاضی پیش کوفتی رو داشتم

کلپچ شبانه 4 نفره، تمدید ترم و حتی جشن سال نو اونی که انتظارشو داشتم نبودند اما باید پذیرفت تا آزمون و خطا انجام نشه موفقیت به دست نمیاد.

از بهمن 7 ماه بیشتر نمی گذره اما خوشبختانه انقدر اتفاقات مختلف افتاده که دورتر از آنچه که هست به نظر میاد. گذر زمان احساسات ناپایدار لحظه ایم رو آرام کرده.

با ب چی صمیمی شدم و کافه رفتیم و سرویس سواری کردیم و در آخر ماه برای دفاعش دسته گل خریدم

او هم جبران کرد و نه تنها کمکم بود که قوت قلب مضاعفم هم شده بود.

نیمه دوم دوره با آسایشگاه سالمندان و عید تقریباً خوب شروع شد smile emoticon kolobok



دید و بازدید های بی مزه عید بعد سال ها برایم اتفاقی عجیب و جالب شده بود.

نگران بودم دچار رکود شوم ولی خوشبختانه چند قدم عاطفی دوستانه برداشتم.

هر چند از نظر اقتصادی درآمدم کم و مخارجم بیشتر شد اما چیزهایی که زمانی برایم آرزو بود را عملی کردم. تور دو نفره ناهار دوتایی و پیک نیک های رفاقتی و تفریحات تین ایجری از این قبیل.

همه آرزوهایم برآورده می شوند اما نه سریع... بلکه در بهترین زمان ممکن! فقط باید صبر کنم

البته هنوز هم تو کف وصال اصلی مانده ام...  smile emoticon kolobok

یه روز س.ص خبری از میم بهم داد. از اونجایی که طبق روال عادی برنامه دوزاریم کجه متوجه منظورش نشدم اما بعد که فهمیدم افسوس خوردم  که چرا دست رو دست گذاشتم در ماجرایی که هنوز کسانی به جز خودم به یادش دارند.

تأثیر گرفتن از دیگران بد نیست به شرطی که عامل حرکت باشه.

بار دیگه به پروفایلش رفتم و عکسش را دیدم و برای آخرین بار حسرت خوردم. به خودم گفتم سهمم از تو همین یه عکسه؟!

عزمم را جزم کردم به دستش بیارم هر چند راه دشواری پیش رو داشتم و هنوز هم دارم.

دوست خوب از اون نعمت هاییه که آدم داره ولی خودش خبر نداره و این غافلگیری چقدر خوبه وقتی که می فهمی طرفت قدردان زحمات و سنگ صبوریاته و کاری که چندین بار خودت نتونستی انجامش بدی را داوطلبانه انجامش میده و به نتیجه می رسونه!

صبر کردن سخته اما نتیجش معمولا شیرینه

پرپروک حال گرفته شام اولمون رو دید smile emoticon kolobok هم محبوبه ام را پیدا کرد و هم نصیحتم کرد...هر چند حرفاش منطقین اما اصلا دلم راضی نمیشه دوباره با حرفای منطقی گولش بزنم.

آدم ضعیف به شدنی ها فکر میکنه و آدم قوی به نشدنی ها و من باید قوی باشم!

فرمون به دست مشغول چالش بزرگ بعدی بودم و مطمئنم نه به راحتی اما حتماً موفق میشم چون باید موفق بشم

مرداد دوست داشتنی بود...


موزیکس 3 


جاده