دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

فراتر از فراموشی

یکی از شب های گرم تابستان روی نیمکت چوبی پارک کنار دو دوست نشسته ام

حماقت های آنان خطی ممتد است و همیشه مقدار خاصی از اشتباهات ساده آلود انجام می دهند

اما بر عکس دو دوست خط خطی ام من نقطه ای دیوانگی می کنم

و بزرگترین نقطه دیوانگی های دوس داشتنی ام تو بودی!


- دوست نصیحتم میکنه: بی خیال! چند سال گذشته همه چند تا کیس عوض کردن، تو هنوز به فکرشی؟!


- آره!


یک کلمه میگویم و هفتادمن مثنوی خاطراتــَـت در خاطرم تحریر می شود


       برون نمیرود ز خاطرم خیال وصالت


                       اگرچه نیست وصالی ولی خوشم به خیالت


مثل روز برایم روشن است که دوباره دیدنت محال است. چرا که بیشتر از جذب همدیگر را دفع می کنیم و آن کوتاه دورانی که باهم بودیم تصادفی بود

اشتباهی شیرین ولی ناپایدار


من و تو هنوز هستیم اما مایی که داشتیم مدتهاست تمام شده


نمیدانم میدانی یا نمیدانی ولی خوب میدانم از معدود افرادی هستی که هرگز فراموشت نمیکنم

حتی اگر بخواهم هم نمیتوانم احساسات بی تعارف جوانی ام را که خالصانه پیشکشت کردم فراموش کنم

درد رفتنت را به لطف زخم های قلبم هنوز حس میکنم

تا این قلب می تپد درد می کند و تا این درد هست تو و خاطرات کوتاه، شیرین و تلخت را هرگز فراموش نمیکنم


فراموش کردنت خیانت به خاطرات است

مهمتر از حضور، تاثیرت است که مدتهاست روح و روانم را درگیر کرده و هر وقت به آن می اندیشم قلبم آن قدر شدید می تپد که انگار می خواهد سینه را شکافته و به بیرون بیایید

بازهم شـُـکر سینه محکمی دارم که نگهدارنده بی قراری های این قلب نا آرام است!


تو رفتی اما خاطراتت هنوز اینجاست

اگر روزی از روزهای سال های هرگز نیامده، گذرت به ویرانه های عشق آباد خراب من افتاد بیا و آخرین نشانه هایت را با خود ببر

اما تا روزی که نیامدی تمامشان را در چمدان خاطرم محفوظ نگه داشته ام


حتی اگر برگشتنت برای همیشه طول بکشد...




پ.ن
وجود شکلک های فانتزی برای پستی به این تلخی جالب نبود
اما برای جلوگیری از یکنواختی متن موقع خواندن لازم بود!