دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

آرامش در آشوب

اصولا هر پدیده ای درجهان دارای نظمی است.

ممکن است در نگاه اول بی نظمی دیده شود، اما  با نگاهی عمیق متوجه می شویم که در درون نظمی نهفته وجود دارد.
«خودم!»

دو ساعت به نیمه شب 31 شهریور 1398 مانده و گرمای شب  طولانی پوست تازه شسته شدمو نوازش می کنه.
جامعه در حال سقوطه، شب ها بلندتر می شوند، پایز و سرما و  باب میلم نیستند اما ترکیب این آشوب آرامش شده!
یادمه یک سال پیش چنین روزی به وضوح می دیدم دارم وارد دوره ای بی تحرک از زندگیم می شم و ای کاش فقط رکود بود چرا که هر دردی را می شود تحمل کرد به جز نیش های نزدیکان!
نمیدونم چون انقدر که بهش فکر می کنم و می نویسم داره واقعیت میشه یا واقعا چنین چیزی هست و صرفا روایتش میکنم؟!
مهر برای آخرین بار دوستی را دیدم و به جدایی خود خواسته رفتم. پیش مهر بی مهر 4 سال پیش شوخی بیش نبود!
هر چه جلوتر رفتم چرخ روزگار سخت تر می چرخید و سرازیری و کامیابی در کار نبود. تلاش هایم برای آرام نگه داشتن اوضاع تا حد زیادی موفق بود. در مقاطعی قلبم به شدت شکست! خیلی تلاش کردم آرامشم را حفظ کنم و تقریبا موفق بودم.
فرصت هایی بود اما شرایط برای لذت بردن فراهم نبود. حتی ساده ترین کارها هم گره خورده بودند ولی ایمان داشتم در نهایت موفق خواهم شد و همین  تسلیم نشدن عامل موفقیتم شد. باید پر رو باشم!
بلخره یک روز قبل تولدم دو تا از دوستامو آشتی دادم و خوشحالیم وقتی بیشتر شد که فهمیدم دوره سخت یک هفته زودتر از تصورم به پایان رسید.
امشب شب لذت بخشی بود حتی اگه سال دیگه همچنان همین نقطه باشم.
شرایط خاص می تونن حالمو بهتر کنن اما هیچ چیز نمی تونه حال خوبمو ازم بگیره.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد