دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

پاییز دوست داشتنی

دیشب 31 شهریور آخرین شب یه فصل گرم و دوست داشتنی وقتی که توی رختخوابم بودم یاد 3 ماه تابستان گرم و مثل همیشه غیر قابل پیش بینی افتادم.

یکم عمیق تر فکر کردم و یاد تمامی خاطرات خوش گذشته خصوصاْ از نوع تابستونی اش و آدمهایی که خیلی زود باهاشون آشنا شدم و خیلی وقته به خاطره ای قدیمی تبدیل شده اند.

صدای ماشینهایی که در اطراف اتوبان حرکت می کردند با سرمای دوست داشتنی پاییز باعث شد تا این حس به حس دوست نداشتن پاییز تبدیل شود.

ولی امروز جور دیگری رقم خورد

آخرین اول مهرم خیلی خوب شروع شد و عزمم برای آینده بیش از پیش جزم شد.ظهر با هزار اشتیاق به خانه رفتم و وقتی خبر رسید که بسته ی پستی که خیلی وقته انتظارش را می کشم به دستم رسید با خودم گفتم امروز روز من است.

ظهر به خواب شیرینی رفتم و انتظار داشتم اول پاییز ۸۶ نیز همانند اول مهر ۸۳ روز خوبی برای ارتباط با خانم سبز باشد.

ولی باید قبول کرد که او هم خاطره ای در کنج یادها شد و دیگر جوابم را نمی دهد.امروز حس شیرین اضطراب و تردید که به نوعی بوی عشق آن هم از نوع پاییزی را می داد را خیلی خوب حس کردم.ولی انصاف نیست من این حس را دوست دارم و نمی خواهم تا مدتها آن را به خواب فرو ببرم.

بعد از مدتها سر به عمه خانم دوست داشتنی زدم و عجیب که همه اهل منزلش هم پس از مدتها در کنار هم بودند.به دوست گفتم من به پیش دانشگاهی رفتم و او که پس از مدتها کار بی وقفه حالا بی کار شده بود بسیار تعجب کرد و وقتی از من سراغ ما بقی اهالی فامیل را همانند کسی که چند سالی است وارد فامیل نشده فهمیدم این حس قافله ی عمر عجب می گذرد انگار مخصوص من نیست.این حس از بوی پاییز نشات می گیرد.

بهر حال هر چه بود اولین روزش روز شیرینی بود و بازهم در مورد پاییز زود و بد قضاوت کردم هر چند امیدوارم این حس عذاب وجدان نسبت به خوبیهایش تا آخر آذر هم باپرجا باشد.

نظرات 1 + ارسال نظر
بنگری دوشنبه 2 مهر 1386 ساعت 09:33 http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
ممنونم از حضورت در وبلاگم .
پاییز احساس خستگى ... رونق بهار رو نداره ...
شاد و موفق باشى

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد