دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

از سر نیاز

نوشتنم نمی آد آخه خیلی مشغولم،مشغول یه مشت کار الکی که دریغ سر سوزنی ارزش داشته باشند.شاید هم من توقعم زیاد رفته بالا!

این وسط با یه کسانی هم آشنا شدم که می تونند دلیل خوبی برای این که آدم لبخندی هر چند سرد به روی لبش ببنده.کلاً پاییزهای عمرم یه جور خاصی شروع می شوند.هم روشنه هم تیره ولی من روشن می بینمش

تازگی خیلی خود رای شدم.ظاهرم که همون همیشگی که بوده هست ولی باطنم پیرو هیچ چیز و هیچ کس نیستم و همه چیز را نفی می کنم و می گم هر چه می کنم خوب است.چون اعتماد به نفسم کمه حسش اون غرور شیرین و البته کاذبی که دارد را نمی تونم حس کنم

دیشب رفتم سراغ دفتر خاطراتم.دفتری که سه نوشته بیشتر ندارد ولی همان سه نوشته اش می ارزد به تمام نانوشته هایم.این شد که گفتم بیام بنویسم

صحبت دیگری نیست جز به امید روزهای روشن تر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد