دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

خاطره ای با عمق ۶ ساله

دوباره خاطرات نامه ام داشت خاک می خورد که یه خاطره شیرین و عمیق امروز باعث شد یاد تنهایی جایی که بیفتم همین دفترچه باشه

خاطره ای که شاید جذابیتش فقط برای خودم باشه ولی گفتنش خالی از لطف نیست.

امروز سه شنبه ۲۴ اردیبهشت بود.پنج شنبه با مهدی و امین سوار اتوبوس شدیم و از امتحانی که برگزار نشد(به علت جریمه مدرسه تا دیگه امتحان خارج از برنامه نگیره!) به سمت خونه رهسپار شدیم.تو راه امین بهم گفت حلی المسائل عربیتو بده من کپی بگیرم یک شنبه امتحان داریم و منم یه آره الکی به دوست عزیزم گفتم.کلاْ اخلاق بدی که دارم دیر به کسی چیزی می دم.

دیدم از مسیر خونشون رد شد گفتم می ری خونه مهدی اینا؟!

گفت نه میام خونتون

چون باورم نمی شد به این زودی بیاد یه خنده مسخره کردم ولی حقیقت داشت!

چون واقعاْ گیج شده بودم که سراغ کتابیو از من می گیره که چند ماهی هست خبری ازش ندارم و احتمال این که پیداش نکنم زیاد بود.

با هم راهی خونمون شدیم و از شانس خوبش دقیقاْ کتاب روی میزم بود(چیزی شبیه معجزه!) و گفت صبر کن من برم کپی بگیرم.گفتم من که تا اینجاشو اومدم دیگه تنهاتم نمی زارم.

وارد مغازه کپی محلمون شدم و داشتم بخش Cd های بازیشو نگاه می کردم که یه دفعه عنوانی نظرمو جلب کرد.یه لحظه فلش بک عمیقی خوردم به سال ۸۱ تقریباً ایام عید.

منزل آپادانای عمه زهرام رو به روی کامپیوتر؛من با قیافه ای در اوایل نوجوانی با کرکهایی روی لبم و موهای نرم تر روی صورتم.

یه بازی استراتژیک که خیلی به دلم نشست.آزادی خاصی داشت و این برای من که از محدودیت خوشم نمی آد ایده آل بود.

خیلی دنبال این بازی بودم و پیداش نکردم چون اسمش را بلد نبودم و بازی هم مال پسر عمه هام که رابطه خوبی هم با هم داشته و داریم، نبود.

حتی یه بار توی اردیبهشت ماه همان سال موضوع را با مادر عزیزم در میون گذاشتم و دنبال بازی رفتم ولی به جاش Desperados را خریدم که انصافاً اونم بازی خوبی بود.ولی درد گمشده ی منو یافت نکرد.

مدتها گذشت و فقط من تونستم اسم بازیو که دارینوس فارسی کرده بود پیدا کنم Stronghold

تا این که کار خیر زورکی که کردم برام نتیجه خوبی داشت و باعث شد گمشده ام را پیدا کنم ولی از شانس بدم چون چند وقتیه برای پدرم گوشی خوشگل گرفتم(و خودم و خودشو خوحشال کردم!) سر سوزنی پول توی جیبم نداشتم.

بیخیال شدم و شروع کردم آیه یاس خوندن،تو که سرور و سالار بازیهای Open World که همانا Gta هست را بازی کردی این بهت حال نمی ده و فقط جنبه نوستالوژیک برات داره و زود ازش زده می شی.

با این حرفهایی مایوس کننده از خریدش منصرف شدم تا این که صبح سه شنبه بابام برام پول توی جیبی نذاشته بود و ثریا خانمم از شانس خوب من پول خرد نداشت و یه اسکنش درشت بهم داد.

صبح با خودم گفتم یادم باشه شب پولو خورد کنم تحویل بابام بدم ولی دلم تاب نیاورد و بعد از امتحان با شور و ذوقی کودکانه رفتم تا بازی را بخرم.بین راهم یه روزنامه گرفتم که بازی را داخل اون بگذارم(محموله قاچاق! اینم از محافظه کاری من!!)

وارد مغازه یارو شدم دیدم بازی نیست.بدجوری خودمو باختم و گفتم حتماً توی این چند روزه فروختدش و می خواستم با نا امیدی برگردم که یارو از کاری که می کرد فارغ شد و گفتم کاری داشتید؟!

گفتم بازی جنگهای صلیبی را می خواستم، گفت داریمش!

گل از گلم شکفت و دیدم بازیو از زیر آلبوم بازیهاش آورد و منم بازیو خریدم.

 

بعد از مدتها یه بازی حسابی کردم و واقعاً همون چیزی بود که تصور داشتم و بلکه بیشتر!

در کل حس خوبی بهم داد.حس یه سلسله پیروزی بزرگتر که اولیش این بود.حالا چقدرش عملی می شه را باید به پای شانس بگذارم.

همین دیگه!

 

نظرات 2 + ارسال نظر
عوض کردن آدرس وبلاگ خود به داتکام چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387 ساعت 17:50 http://WWW.33IR.Com



با سلام

اگر میخواهید آدرس وبلاگ خود را رایگان عوض کرده
و با پسوند دات کام مطالب وبلاگ خود را ببینید و به دوستان خود معرفی کنید به سایت
WWW.33IR.Com
بروید و یک نام کوتاه در صفحه اول انتخاب کرده و در صفحه بعد آدرس وبلاگ خود را بدهید و.... از امکانات رایگان ستفاده کنید
ثبت دامنه رایگان داتکام برای اولین بار در ایران



در سایت نخستین جشنواره وبلاگ نویسی سال نوآوری و شکوفایی منتظر حضور سبز شما هستیم .
به نفرات برتر جوایز ارزنده ای اهدا خواهد شد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد