پرده اول - داخل یک کلاس
استاد: این سوال را بنویسید توی امتحان می آد.
پسر: چه باحاله این استاده.... مثل دوره دبستان داره سوالای امتحانو می گه
هـِـر.....هـِـر.....هـِـر
استاد: اینجا را هم خط بکشید این سوال هم توی امتحان می آد.
پسر: تا حالا شونصد تا سوال گفته...فکر کنم امتحانش 50 تا سوال داره!
هـِـر.....هـِـر.....هـِـر
و استاد بازهم سوال می گوید
پسر رو به سایر اراذل کلاس: بابا این 10 تا سوال بیشتر نمی ده...ملتو سر کار گذاشته!
هـِـر.....هـِـر.....هـِـر
پرده دوم - سر جلسه امتحان
برگه های امتحان توضیح می شود و پسرک قصه ما از هجم زیاد برگه ها تعجب می کند.
استاد چرا اینقدر کاغذ چرک نویس دادید؟
استاد: چرک نویس نیست...سواله
پسرک برگه را نگاه می کند....40 سوال تستی و 12 سوال تشریحی که هر کدام 4 بخش و نصف صفحه جواب دارند دیده می شود، عرق سرد روی پیشانیش نقش می بندد.
پسر: استاد چرا اینقدر سوالا زیاده؟
استاد: من که قبلش سوالا را بهتون گفته بودم
هـِـر.....هـِـر.....هـِـر
ما یه استاد داشتیم که کلی سوال بهمون داد. ولی تو امتحان از هیچ کدوم سوالایی که داده بود نیومد. در نتیجه همه مون افتادیم.
هـِـر.....هـِـر.....هـِـر