میل به جاوداگی در وجود هر انسانی هست
حسی که نمیخواد قبول کنه بعد از مرگ از بین میره
ولی خودمون بهتر از هر کسی میدونیم که واقعا از بین میریم
پس سعی میکنیم اثری ماندگار ایجاد کنیم
چیزی که بش میگیم خاطره
با کلید و میخ روی درختا یادگاری ننویسید!
قلب آدمها هم دفترچه خاطرات نیست...خط خطیش نکنید!
بیخودی هم بچه درست نکنید فحش و نفرین خودش و بقیه اصلا خاطره ماندگاری نیست!
عکس بگیرید
نقاشی کنید
کارای عام المنفعه انجام بدید
و یا اگه حوصله و امکانات هیچ کدومشو ندارید بنویسید
نوشتن تاثیری عمیقی در تخلیه احساسات درونی داره
حس خوب سبک شدن
و بعد تجدید خاطرات هم آرومتون میکنه
خیلی هم بهتر از فیلم و عکس اتفاقای گذشته را توصیف میکنه
پس بنویسید تا ماندگار شوید
تابستونا عزا میگیرم که حالا هوا خوبه و با یه T شرت میشه تو خونه و خیابون بچرخی اما پاییز و زمستون همچین آزادی علمی نداری
و خلاصه غصه میخورم
ولی ٣ سالی هست که یه حساسیت ریزه میزه گرفتم که زمستونا به گرما حساسم...مخصوصا گرمای بخاری (احتمالا با قطع شدن یارانه گاز رابطه مستقیم داره!)
در شرایط جدید بیشتر اوقات با وجود سرما، بخاری اتاقم خاموشه و یا از سرما لذت می برم و یا با پوشیدن کاپشن در منزل! خودمو گرم میکنم
اما نتیجش شیرین شده و با حس کردن سرمای تا عمق استخوانهایم از این تغییر ١٨٠ درجه ای هوا لذت می برم
برای لذت بردن باید پرده ها را کنار زد و عریان حس کرد
مردمان عرض های جغرافیایی شمالی ( بیشترم اسکاندیناوی ها!) مثل آب و هوای همیشه سردشان بی روحیه هستند
چون سال ها می گذرد بی آنکه مزه شیرین تغییرات محیطی را تجربه کردن باشن
و این نعمتیه که خیلی از ما مردم ایران موقع مهاجرت و اسیر شدن چند ساله در یکی از بهشت های یخی افسوس از دست دادنش را می خوریم
کلا نافمون را با آه و ناله بریدن و بهانه های شادی را نمی خواهیم بینیم!
پس بیاییم یک بار هم شده ایرانی بازی در نیاریم و از ٤ فصلی که داریم لذت ببریم
خیلی هم نباید مطمئن باشیم این تنوع همیشگیه!
پ.ن
البته هنوز با زود تاریک شدن هوا نتونستم کنار بیام احتمالا برای رفع این کدورت هم باید یکی پیدا بشه که ارزش سپری کردن شب های بلند زمستونی را داشته باشه