اگه خوب نبود
صبر کن...
هنوز آخرش نشده!
سر چارز اسپنسر چاپلین درست میگه؛ هر چقدرم شب تلخ شکست همیشگی به نظر برسه بلخره روز شیرین پیروزی از راه میرسه و غبار غم را می شوره و می بره
چهارشنبه 20 تیر با آسودگی خاطر، از مدارک شناساییم عکس گرفتم و از بعد از رام کردن اسب چموش فتوشاپ تنظیم و ارسالشون کردم. اما ظاهرا بیش از حد خوش خیال بودم و زمان انتخاب محل مصاحبه با تمدید تا جمعه بوده!
تمرکز روی مسائل حاشیه ای باعث فراموشی اصل موضوع و فرصا مناسب تبدیل به زمان از دست رفته شده بود
خیلی تو ذوقم خورد و چند دقیقه ای در اوج نا امیدی و سرزنش خودم به سر می بردم
شکست را پذیرفتم و سعی کردم با تفریح از این حال در بیام. مدتی که گذشت هنوز تلخی شکستمو حس میکردم اما مزه اش قابل تحمل بود.
شکست های جور واجور پوستم را کلفت کرده و قوی شدم
با خودم فکر میکردم آیا واقعا این نبرد ارزش بازی کردن داره؟ حالا مصاحبه هم می رفتم، مدارک و دستاورد علمی داشتم قبول شم؟ شهریه ترمی خدا تومن رو دارم؟
بهتر نیست دستاوردای فعلیمو نقد کنم و بعد فکر ادامه تحصیل باشم؟
با وجود مبهم بودن نتیجه این بازی اما دوست داشتم قبول بشم و نرم تا اینکه حتی قبول هم نشم؛ اونم زمانی که نصف راهو اومدم!
ته دلم روشن بود که این افت موقته و در مجموع رو به صعودم و حتی همین اتفاق هم می تونه پلی برای پیروزی باشه.
مثل وصایای امامی که افتادنش را شکست می دونستم اما بعد فهمیدم که کاملا برعکس، کمک پیروزی بود! ( روز تولدم بود و به قول خانم الماسی برو دعاشو به جون امام کن )
پس لرزه های شکست تا شب به سراغم می اومد و یادم که می افتاد بیخیالیم باعث این اتفاق شده به پیشونیم می زدم
(جمعه شب 22 تیر با پروانه و فرزاد شام و آیس پک خوردیم و در اوج خوشی هم زدم تو پیشونیم...امان از میم و یادش! )
حتی دیدن مدارک شناسایی و دوربینی که یادآور خاطرات خوش خیالی قبل این اتفاق بود هم ناراحتم می کرد
به علت احساسات قویم زودرنجم و کودک درونم که دختربچه ای ناز نازی است دلش زود می شکنه و افسرده میشه
امیرحسین امیدوار به تکمیل ظرفیت بود اما از اونجایی که خونده بودم امسال ظرفیت پذیرش دکتری آزاد کمتر شده دلیلی برای امیدواری نمی دیدم.
نا امیدی عملگرام و برای همین تیری در تاریکی رها و نوتیفیکشن کانال اطلاع رسانی هیوا را روشن کردم تا روزی روزگاری اگر خبری شد دیگه بی خبر نمونم.
دیگه هم بهش فکر نکردم و جوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده خوابیدم.
کلا چهارشنبه دوست داشتنی نبود و دو تا قرار با دو اکیپ مختلف داشتم که به نتیجه نرسید
یه روزایی روزش نیست و نباید اصرار بی مورد کرد
کمتر از 24 ساعت بعد از خبر تلخ اینبار شیرینشو دریافت کردم و ثبت نام متاخرین شروع شد
حالا فهمیدم بهتر شد که دیر ثبت نام کردم تا با آمادگی بیشتر سر جلسه مصاحبه حاضر بشم.
هر چیزی در بهترین زمان ممکنش اتفاق می افته...فقط کمی صبر لازمه!
عصر شنبه 23 تیر از آموزشگاه زنگ زدن و بدو بدو خودمو رسوندم. اون روز هر چی تلاش کردم نتونستم چشم پزشک پیدا کنم.
بعد از تلاش کمی صبر لازم بود، و دوباره تلاش!
بلخره یکشنبه صبح موفق شدم و اولین جلسه کلاسمو بعد از ظهر رفتم.
بعد از رفع خستگی شب مشغول رفع عیب گوشی امیرحسین بودم و چون مشابه این بلا به تازگی سرم اومده بود خیلی گیج و سر در گم نبودم
به هر دری زدم بسته بود و در اوج نا امیدی به صورت کاملا تصادفی وقتی گوشی را خاموش روشن کردم رام فلش شده نصب شد و همه چیز درست شد.
رسیدن به اوج نا امیدی، آخرین گام قبل از پیروزی است
بدون خستگی تا صبح کار کردم و با گوش دادن Let Me Love You که تمام طول روز رو مخم بود از حس شیرین پیروزی نعشه شدم
خوبی دنیای نرم افزار اینه که نیاز به تصمیم گیری سریع نداره و میتونی با صبر و حوصله تمام راههای موجود را بری و بلخره یکیشون جواب میده...برای همینه به گیک ای سی تی بودنم افتخار میکنم
دوشنبه هم کلاس رفتم و نا خوداگاه یاد خاطرات ده سال پیش زمانی که تازه دانشجو شده بودم افتادم
آن موقع کوچکترین فرد کلاسمون بودم و حالا دقیقا برعکس شده بودم بابا بزرگ کلاس
اولش حس بدی بهم دست داد و تصور میکردم دیر اومدم اما در ادامه متوجه شدم در بهترین زمان ممکن برای گرفتن گواهینامه اقدام کردم
چهارشنبه بعد از کلاس به همایش پیوند تفاوت ها دعوت شده بودم. گفتن شاید کلاس فنی بعد از کلاس تئوری باشه و تداخل با همایش نگرانم کرده بود.
خوشبختانه تونستم به حس ناخوشایندم غلبه کنم و به خودم گفتم هر چیزی در زمان مناسبش اتفاق می افته
و دقیقا هم بهترین اتفاق افتاد و کلاس فنی صبح شد
قدیما چهارشنبه روز خوبی نبود و گره های کور و مشکلات زیادی که نه راه حل و نه راه فراری ازشون بود به سرم آوار می شد.
اما انگار نه فقط خودم که سرنوشتم هم عوض شده و بعد از چهارشنبه شیرین دفاع حالا چهارشنبه سرنوشت ساز دیگری پیش روم بود.
بعد از کلاس رفتم مقاله ها و مدارکمو پرینت کردم. دو تا تایپ و تکثیر بسته بودند اما از اونجایی که به چیزی جز موفقیت فکر نمیکردم سرانجام در بسته باز شد.
خوشبختانه پیشرفت تکنولوژی زندگی را خیلی راحت کرده و به لطف اسنپ و سایر رقباش میشه در یک روز چندین کار کرد و در اوج تابستون از هوای یخ داخل ماشین لذت برد
به جز کمی گیج زدن همیشگی خاص خودم و یکم بد اقبالی در نیاوردن پایان نامه در کل مصاحبه خوبی بود و بهتر از تصورم پیش رفت.
مرسی دکتر گندم ... فقط امیدوارم شهریور موقع اعلام نتایج هم همچنان حسم خوب باشه!
نیمه روز گذشته بود و نصف کارامو کردم (داشتم حساب میکردم 60% انجام دادم یا 51%)
استراحت و کلاس بعد از ظهر را هم رد کردم و با عمو فری رفتیم به سمت همایش
من خسته و اون گرفته بود و نگران بودم که خستگی زیاد باعث اتفاق ناجوری بشه
یکم منفی گرایی نه تنها بد نیست بلکه باعث جمع شدن حواس و دقت بیشتر میشه و نتیجه معمولا بهتر از توقع میشه
بزرگترین گردهمایی زوج های جوان عالی بود و به حرفای انوشه کلیا خندیدیم و ازش چیز یاد گرفتیم
با چشام گیج خواب سر حال بودم
به اجرای ریوندی هم خندیدیم و در حالی که هر دو جیش داشتیم سالن را ترک کردیم
چهارشنبه پر کارم تموم شد اما هنوز هفته شلوغ ادامه داشت
دو کلاس صبح و بعد از ظهر پنج شنبه را پشت سر گذاشتم و یک ساعت زودتر همیشه به استراحت رسیدم
مثل همیشه بیخیال و خوش خیال به روضه پارتی رفتم و ساعت 1 شب تازه کتاب را باز کردم تا شاید بخونمش
در این فکر بودم که آیا مولتی تسکینگ بودن واقعا بده؟!
حجم زیاد کتاب و جواب های غلطم اصلا جای امیدواری نگذاشته بود اما همچنان تلاش میکردم
برای معدود دفعه تا صبح بیدار موندم و خوندم
یاد ترم ششم لیسانس خرداد90 افتادم که تا صبح آمار 2 رو خوندم و آخرشم افتادم
با نهایت نا امیدی سر جلسه نشستم و در اوج ناباوری بدون غلط قبول شدم
البته یکمم شانس آوردم و جواب ها از قبل تیک خورده بود اما به قول کریس رونالدو برای خوش شانس بودن باید خیلی تلاش کرد
و بلخره مزد تلاشمو گرفتم و سرمست از موفقیت غیر قابل انتظارم پیاده تا خانه رفتم و کیف کردم
پ.ن
یاد گرفتم استراتژی داشتن در رابطه عاطفی از شروع رابطه مهمتره و گاهی باید نقش بازی کرد تا شکار دم لای تله بده
و در نهایت موفقیت نصیب کسی میشه که صبر کرده
قرتی بازی 2 ریمیکس ماحالیم شهاب مظفری باشد تا علاوه بر عکس و متن صدا هم ثبت کننده حس و حال این روزام برای فرداها باشه
امسال سال اسبه
منم ک اسبم
پس امسال سال منه!