دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

نگاه دوم

نگاه می کنیم

فکر میکنیم

نظر میدهیم

سپس اندیشه خود را حقیقت محض می پنداریم! 


همه چیز از یک نگاه آغاز می شود 

و نتیجه گیری باعث می شود زندگیمان تحت تاثیر قرار گیرد 



اما اگر بعد از نگاه اول بازهم نگاه کنیم 

و سعی کنیم با دیدی متفاوت یافته های قبلیمان را به کل زیر سوال ببریم

آن وقت می فهمیم که برداشت اولیمان به کل غلط بوده! 

و دیگر بر اساس فرض غلط تصمیم گیری نمی کنیم 


برای سعادت باید شک کرد و دوباره نگاه کرد  

ته دیگ اسفند

الان سال تحویل شده ولی هنوز 30 اسفنده

امروز با سال 91 شروع شد و با 92 تموم میشه 

این آپدیت هم به شدت تاریخی میباشد...چون تا 4 سال دیگه همچین تاریخی تکرار نمیشه 

امیدوارم سال 92 سالی خوب و بسیار بهتر از پارسال برای خودم و هر کی این نوشته را میخونه باشه 

شانس!

بهم میگن این چند وقته افتادی رو شانس!

ولی خودم باور نمیکنم

چون اعتقاد دارم رابطه منو شانس از جنس جاذبه و دافعه است

پس همچنان دفعش میکنم تا جذبم بشه 



در کل به خاطر شرم ذاتیه نهفتمه که روم نمیشه موفقیت هامو باور کنم

وگرنه بی ترف که نگاه کنیم جداً این چند وقته شانس آوردم!!!

و به امید شانس های فرصت های بزرگتر همچنان هستم 


تغییر

تغییر...

چه واژه عجیبیه، خیلیا دوست دارند تغییر کنند ولی موقع عمل که می رسه می بینند سخته و بی خیالش می شند.

برای منم سخته ولی وقتی سبک و سنگین می کنم و کفه های ترازوام تعادل را نشون می ده با جان و دل می پذیرمش.

آخر سالی حوصله وبلاگ نوشتن نداشتم...صفحه اول وبلاگم را بعد از مدتها باز کردم و دیدم خیلی وقته چیزی ننوشتم. ایده جدیدی برای نوشتن نداشتم.

بعد از دو سال و خورده ای لباس نو به تن بچه ام کردم (آخرش هم نفهمیدم پسره یا دختر!) و بعد از دو تا قالب آبی حالا زمانی بود که یکم رنگاش گرمتر بشه.

بین یادداشتهای منتشر نشده ام نکات جالبی دیدم که به تنهایی ارزش منتشر شدن را ندارند اما ایده خوبی بهم دادند که کل امسال را تحلیل و بررسی کنم.سالی که بد بود اما من سعی کردم بد نشم.

امیدوارم در همین چند روز باقی مانده از سال موفق بشم این کار را انجام بدم.

طلسمی که شکست

بالاخره فاصله ای که بین یادداشتهایم و آپدیتهام ایجاد شده بود تمام شد و بعد از دو سال می تونید صدای من را زنده و بدون تاخیر بشنوید

جا داره که به خودم تبریک بگم 

حالا یکی نیست بپرسه خیلی هم نوشته هات آش دهن سوزیه که با تاخیر نرسیدنش را لطف ویژه محسوب می کنی؟!

معمولاً وقتی یه اتفاق رمانتیک می افته علاقه ای که به ثبت کردن رویدادهایش دارم باعث می شود زیاد و بلند بنویسم.خوشبختانه خبر جدیدی نیست و برای همین مدتهاست که یک دل سیر مثنوی هفتاد منی ننوشته ام

ادامه مطلب ...