دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️
دنیای آبی  :)

دنیای آبی :)

دست نوشته های پسر آبی ✍️

انقلاب نزدیک است

حقیقتاْ این وبلاگ نتیجه دو سال تلاش غیر منظم است که سنگ صبوری برای شادی ها و غمهای اندکم و سردرگمی هایم بوده ولی این چند وقته کمتر بهش توجه کردم

اگر توجه نکردنم به خاطر نبود علاقه بود خیالم راحت بود ولی اینجارو خیلی دوست دارم


قبول دارم که هیچ وقت منظم نبودم و اینجا را مرتب آپدیت نکردم مگر یک دوره خاص که درصد جوگیری ام رفته بود اما این رسم وبلاگ داری نیست

بلاگ اسکای با همه خوبیهاش برایم پلی بود که  متحولم کرد و حالا که انقلاب درونم در آستانه به وقوع پیوستن است تصمیم گرفته ام اینجا برایم گنجه ای دوست داشتنی باشد و برای خودم ویتری جدید دست و پا کنم

ادامه مطلب ...

دولت فریب

کاریکاتور دولت فریب - توسط یکی از دوستان

من واقعی

این چند وقته سرم شلوغه و سال پر کاری را شروع کردم و همین باعث شد که به مرخصی اجباری برم و یه هفته چیز جدیدی توی دل نوشت هایم که همانا اینجا هست نوشته نشه

تا اینجاش که سال خوب و متفاوتی بوده و تصمیم دارم یه یادداشت متفاوت بنویسم

یه درد دل دیگه که این بار نه تنها غم انگیز و تلخ نیست و بویی از سردرگمی نداره بلکه خیلی شفاف و روشنه

من آدمی هستم که خیلی دیر توجه ام نسبت به یک چیز بر انگیخته می شه و از این نظر خیلی مواقع سرد یا پرت از ماجرا به نظرم می آم...ولی آن روی سکه وقتی است که به هر نحوی احساساتم برانگیخته می شود و آن وقت فراتر از حد معمول ولی کنترل شده در وجودم زبانه می کشد

ادامه مطلب ...

اعصابم خورده ولی آرومم

من واقعاً دارم عوض می شم چون می خوام...حالا چون یه کمیت قابل اندازه گیری نداره فهمیدنش سخته و شاید هیچ کس جز خودم اینو نبینه

امروز پنج شنبه 24 بهمن 87 ساعت 8 و نیم صبح هست و من شبو نخوابیدم و از دیشب کلیا اعصابم خورده ولی دیگه مثل سابق کشش نمی دم و سعی می کنم به آرامش برسم

مطمئنم اینم یه حس زودگره که مختص سنمه

من شاید اعصابم بریزه بهم ولی دیگه بد نمی مونه...چون می خوام

کم کم باید یه کاری کنم که دیگه بهم نریزه 

احساس می کنم گام اولمو موفق بودم

دانشگاه هم تشکیل شد و هفته اول از ترم دوم را تموم کردم

اینم آپدیت این هفته

در جستجوی تغییرات

پنج شنبه هفته قبل می خواستم با یکی از اون مطالب دانشگاهی جات آپ کنم تا روال هفته ای یه پست را بهم زده باشم اما پشیمون شدم

یه جورایی نخواستم گرفتار دام افراط و تقریط بشم خصوصاً با اون دانشگاهی جات های واقعاً خزم که روز به روز طولانی تر می شه و حوصله سر می بره

البته خودم که خیلی کیف می کنم و کلیا بهشون می خندم  

خیالتون راحت که این یه یادداشت طول و دراز نیست و قراره وضعیت روحی خودمو توی این ده روزه اخیر بگم


ادامه مطلب ...